Friday, March 09, 2007

An interesting piece in we 4 change

Here's a short article that I found interesting. Since we 4 change is filtered in Iran, I put the whole text here as well:


نقاب دروغین / راحله عسگری زاده
جمعه 18 اسفند 1385

دوست و همكاري دارم كه بين باقي جوان هاي همكار به احترام به خانم ها و مهرباني معروف است. چند شب قبل با او و دو دوست ديگر عازم جايي بوديم. در ماشين يكي از دفترچه ها را از كيفم در آوردم و پرسيدم آيا چيزي در مورد كمپين شنيده يا نه؟ ابراز بي اطلاعي كرد. وقتي شروع به صحبت كردم دوست ديگري كه در ماشين بود (یک پسر) شروع به شوخي و دست انداختن كرد كه: «محمد اگه اينو امضا كني فردا ديگه كسي بهت اجازه نمي ده دو تا زن بگيري.» و جو ماشين را به شوخي كشاند.

سعي كردم بحث را تغيير دهم و صحبت كمپين را بكنم. محمد پرسيد چه قوانيني رو مد نظر داريم؟ وقتي قوانين رو توضيح مي دادم سعي مي كرد به همه پاسخ دهد. انگار با توجه به جوسازي اوليه آن دوست مي ترسيد اگر تأييد كند ديگران مسخره اش كنند. مثلا اصرار داشت كه من براي پدر و مادرم بيشتر زحمت مي كشم پس ارثم بايد بيشتر باشد يا... در همين حين صحبت بر سر قتل هاي ناموسي رسيد. محمد به حرف هاي همه گوش مي داد و هيچ نمي گفت. متوجه شدم كه تحت تأثير قرار گرفته. با تعجب گفت: «نمي دانستم كه پدر صاحب خون بچه محسوب مي شود.» وقتي كسي مثال خيانت و روابط زناشويي را پيش كشيد محمد سررشته كلام را به دست گرفت و نطق بلند بالايي كرد در رابطه با اينكه زني كه به شوهرش خيانت مي كند و دو زندگي و خانواده را به بازي مي گيرد بايد كشته شود!!

همه شوكه شده بودند! كسي انتظار چنين حرفي از او نداشت. پس از چند ثانيه سكوت كسي پرسيد :

و اگر مرد خيانت كند ...

مردي كه زندگي يك زن شوهردار ...

نه عزيزم! اگر يك مرد زن دار خيانت كنه چي مي شه؟ بايد كشتش؟

محمد سكوت كرد . همه نگاهش مي كردند . همكار به ظاهر مهربان و به قول معروف خانواده دوست نفس عميقي كشيد و گفت: «نه! اون فرق داره!»

گاهي اوقات در حين جمع كردن امضا و يا صحبت با مردم مي بينم چقدر ماسكي كه ديگران به صورت مي زنند با واقعيتشون فرق داره. بين اين آدم ها كه زندگي مي كني مي فهمي كه ممكنه هر لحظه ماسكشون رو كنار بذارن و از حق هايي كه قانون بهشون مي ده چه سوء استفاده هايي كنن. اينجور مواقع بيشتر از هر وقتي احساس عدم امنيت مي كنم و لزوم اين حقوق رو توي زندگيم بيشتر احساس مي كنم. حقوقي كه بايد براي رسيدن بهش تلاش كرد. حقوقي ساده كه براي رسيدن بهشون راه مشكلي پيش رو داريم.

No comments: