نفس باد صبا...
باز هم یه عید دیگه... باز هم هفت سین و لحظه سال تحویل دور از خونه... امروز داشتیم با یکی از دوستان میگفتیم که خارج از ایران جطور همه چی کوفتت می شه! یعنی لحظه سال تحویل حتما من گریه ام می گیره! اما امسال احساس کردم که یه سری ادمهایی هم اینجا هستن که من کاملا الان دوستشون دارم و اونهان که زندگی کردن اینجا رو برای من لذت بخش کردن... دیگه کم کم می تونم بگم که اینجا هم برای خودم یه اجتماع کوچیک صمیمی دارم و اینه که مهمه...
خوبی نوروز اینه که یه دور یاد همه آدمهایی که می شناسی میفتی که بهشون تلفن یاایمیل بزنی... من هم سعی خودم رو میکنم که ایمیل همگانی نزنم و حداقل یه مینیمم customization داشته باشم! امروز تقریبا به همه کسایی که باهاشون در ارتباط هستم و حتی بعضیها که خیلی وقته ازشون بی خبرم ایمیل زدم... حس خیلی خوبیه!
عید رو دوست دارم با همه حس هایی که بهم می ده . اگه اهل شعر بودم حالا یه بیت شعر می نوشتم اینجا... اما فقط میگم که نوروز مبارک.
شاهین رو چک کنید که بالاخره باز نوشته و مثل همیشه عالی.
این هم سفره هفت سین امسال توی دانشگاه:
3 comments:
sale no to ham mobarak
اولش فکر کردم که این سفره هفت سین مفصل مال خودته!!!
عیدت مبارک
merci Saba joon,
vali haalaa hanooz presentation moondeh!
khosh baashi.
Post a Comment